نوشته شده توسط : مهیار

با سلام

بازهم برگشتم بعد از دوسال پسورد وب رو پیدا کردم و آمده ام تا با کمک شما مطالب جدیدی رو ارائه دهم

در ضمن قراره همه مطالب این وب رو به Sevil-Dl.LoxBlog.Com منتقل کنم پس منتظر حضور شما در این وب هستم



:: بازدید از این مطلب : 1016
|
امتیاز مطلب : 603
|
تعداد امتیازدهندگان : 249
|
مجموع امتیاز : 249
تاریخ انتشار : 21 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 975
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

هراس

من در این راه سیاه و خاموش

در میان این همه آدمیان با هوش

می هراسم از درد

می هراسم که کسی

با من تنها بکند بازیها

و من گم شده را

بکند گم شده تر

نشوم من پیدا

بشوم من رسوا

و در این کویر بی آب و علف

که کسی رحم ندارد به کسی

بشوم سر گردان

و دگر اعمالم

نشود برگردان

یا خداوند رحیم

تو مرا یاری کن

که تو را شکر کنم

هر شب و روز

تو مرا حفظ بکن

از غم و از آتش و سوز  

 



:: موضوعات مرتبط: هراس , ,
:: بازدید از این مطلب : 1018
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

هدیه

تنها تر از خدا نیست

بی مهرتر از شما کیست

آخر چرا چنین شد

حرف حسابتان چیست ؟

چشمانتان عجیبند

با ما کمی غریبند

ناز نگاهتان هم

دل را چه می فریبند

نا مهربون عزیزم

اشکامو من می ریزم

اگه بخوای می میرم

آخه بد جور مریضم

من یک مریض تنهام

آروم شده نفسهام

این مرض لعنتی

بسته تموم پرهام

چاره ی دردم تویی

مرحم زخمم تویی

خودت خوب می دونی

موندم و قصدم تویی

اگه می خوای بمونی

منم باهات می مونم

ولی می خوای بری تو

 این روخودم می دونم

خودت بهم می گفتی

دیگه دوستم  نداری

عشقتو  پیدا کردی

کاری با من نداری

ولی می خوام بدونی

من منتظر میشینم

انقدر که تو بیای و

من پیش پات بمیرم

اگه برات بمیرم

ازت هدیه می گیرم

یه هدیه حسابی

یه قطره اشک آبی  

ای عاشق دیوانه :همیشه نگاهی را باور کن که وقتی که ازش دور شوی منتظرت بمونه

 



:: موضوعات مرتبط: هدیه , ,
:: بازدید از این مطلب : 958
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

نفرین

تویی آن یکتا و من عاشقترینم در جهان

من سراپا عشقم و رویم به روی آسمان

تا تو نزدیک و همراهم شوی

وز غم دوری تو دیگر نباشم در فغان

راه تو از راه من آسانتر و راحتتر

چونکه تو عاشق نبودی نیستی در این زمان

گر می خواهی از ته دل برکسی نفرین کنی

آرزو کن تا که عاشق شود آن هم مثل تو کلان

من نمی دانم نفرین چه کسی از روی چه بود

هر چه بود دست مریزاد این دعا بوده همان

یار من ای یار زیبا وصبورو ماه من

من دگر عاشقترینم

گر چه تو عاشق نخواهی شد

ولی یارم بمان

 



:: موضوعات مرتبط: نفرین , ,
:: بازدید از این مطلب : 957
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

می خواهمش

باور نمی  کنی چرا ؟

تنها تویی زیبای من

تنها تویی دنیای من

تو که نمی  دانی من

چقدر دیوانه توام

عاشقترین تنها منم

ای وای من بیچاره ام

عشقم در آن سوی است و

من در غربتم با یاد او

دارم فدایش می شوم

دارم اسیرش می شوم

اما ندارم من هوس

تا که شوم آزاد او

ای کاغذ بی جان من

جان عزیزت جان بگیر

به آن عزیز من بگو

می میرم و می خواهمش

 



:: موضوعات مرتبط: می خواهمش , ,
:: بازدید از این مطلب : 905
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

منتظر

وقتی که پرنده ها

با صدای بادی که

یواش یواش می آد می ره

به خواب می رن

وقتی که درختابا نم نم

بارون بهار سیراب می شن

وقتی که همه دارن

خوابای رنگی می بینن

من بیچاره هنوز فکر تو ام

دیگه کاری ندارم

منو دوست داری یا نه

بیا که طاقت دل

دیگه داره تموم می شه

بیا که عمر من و جوونیام

دیگه داره حروم می شه

تو مگه عشق نمی خوای ؟

من برات عشق نمی خوای ؟

من برات عشق می آرم

هر چقدردلت می خواد

تو مگه شعر نمی خوای ؟

من برات یه عالمه شعر می آرم

بگو دیگه چی می خوای ؟

مگه تو مهربونی یا که محبت نمی خوای ؟

من برات می آرمش

مگه تو گل نمی خوای ؟

من برات یه باغ پراز

گل های زنبق می آرم .

بگو دیگه چی می خوای ؟

اگه پاشم  برسه

تو بگی که جون می خوای

جون که قابل نداره

من برات فدا می شم

می دوزم چشمامو تو چشمای تو

فنا می شم

دیگه من از این همه

دلواپسی رها می شم

 



:: موضوعات مرتبط: منتظر , ,
:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

من و اون درخت پیر

من بودم یه برگ خشک

روی یک درخت پیر

که شده خسته و سیر.

اون درخته خسته بود

من بیچاره اسیر

یاباید می افتادم  می مردم و

یا که می شدم یه اسیر.

من دیگه تنها بودم

دیگه وا مونده بودم

نه امید واسه اون

نه رحمی واسه من

من واون خسته بودیم

شایدم تشنه بودیم

تشنه ی مهربونی

تشنه ی یه دست خوب

که ما رو لمس کنه

که به ما خوبی کنه

من که یک برگ بودم

تشنه محبت و خوبی بودم

ببین آدما چین ؟

اگه آدما خوبن !

پس چرا از هم دیگه فرارین ؟

چرا از شادیاشون به هم می گن

غماشون رو می خورن قورتش می دن

به همدیگه هم نمی گن

چرا آدما فقط توی شادی با همن ؟

موقع غم که می شه دور و ور خیلی کمن

از خودت بپرس چرا ؟

غم من برای من

غم تو برای تو

شادیامون با هم

نگو تقصیر زمونست

دلا دیگه سنگ شده

زندگی زورکی و بدون رنگ قشنگ شده

قدیما زندگی بود

خودشم به رنگ آب

سالم و آبی و صاف

حالا هم زندگی هست

اما بی رنگه و سرد

هنوز هم امید هست 

خوبی و مهربونی هست

پس بیا یید زندگی رو رنگ گذشته ها کنیم .

 



:: موضوعات مرتبط: ماتمکده , ,
:: بازدید از این مطلب : 856
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

ماتمکده

می گن که اشک نشونه غمگینیه

ولی فقط می گن

نمی دونن توی دلم چه بهونه ی سنگینیه

کسی آخه چه می دونه

تو قلب من چی می گذره

صبح که می شه تا به غروب

چشام همینطور به دره

کسی

کسی چه می دونه آخه

تنهایی آتیشم زده

دیگه دارم دق می کنم

گوشه ی این ماتمکده

از کسی انتظاری نیست

هر کی سرش تو کارشه

کیفش همیشه کوکه و

کی و کارش کنارشه

راستش یه کم سخته که باور بکنم

یهو انقدر تنها شدم

تو گوشه غربتم و

هم بازی غم ها شدم

چرا باید کسی بخواد

سراغی از من بگیره

دلم دیگه تنها شده

همینجا باید بمیره

چاره ای نیست ای دل من

یا صبر کن و بهونه نگیر

یا که برو یه گوشه ای

واسه ی خودت بگیر بمیر

 



:: موضوعات مرتبط: ماتمکده , ,
:: بازدید از این مطلب : 708
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

گل سرخ

گل سرخی بودم

دستی آمد که مرا بچیند و برای یاری ببرد

تا که شاید تکه ای محبتی بخرد

او مرا کند و شکست

تا که پرپر م کند زیر پای یارش

پرپر م کرد و گذشت

اما یارش نگذشت

یارش از من پرسید

ز کجا آمده ای ؟

گفتم از دیار غم

او دوباره پرسید

پس چرا اینگونه ؟

گفتم او را با اشک

سرنوشتم این بود ...

سرنوشتم این بود : زیر پاهای شما جان بدهم

 



:: موضوعات مرتبط: گل سرخ , ,
:: بازدید از این مطلب : 544
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

کاش

به صفای روی تو

به هوای موی تو

به صداقت صدات

دل من تنگ شده

به خماری چشات

به قشنگی نگات

به صفای اون دلت

دل من تنگ شده

انقدر تنگ شده

که داره می ترکه

کاشکی من اشک بودم

توی اون چشای تو

کاشکی من خاک بودم

زیراون پاهای تو

کاشکی من برف بودم

روی اون موهای تو

یا که یک ماهی بودم

توی تنگ خونتون

کاشکی من باغچه بودم

تا ازم گل می چیدی

کاشکی تو کمتر از این ناز بودی

کاشکی تو کمتر از اینها توی دل جا داشتی

کاشکی اصلا ترو من نمی دیدم

ولی افسوس نمی شه

عوضش هرچی که بیشتر می گذره

چشمای منتظرم

بیشتراز گذشته ها منتظر تو می مونه

بیشتر از گذشته ها شعر رسیدن می خونه

 



:: موضوعات مرتبط: کاش , ,
:: بازدید از این مطلب : 617
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

کابوس

می دانی آرزوی بزرگ من

داشتن اون چشاته و

صدات برام زندگیه؟

داشتنت رویا و

نداشتنت کابوسه ؟

می دونی صبحم رو با امید

دیدن چشات شب می کنم ؟

اگه تنهام بذاری بد جوری من تب می کنم؟

کار منگذشته از دوست داشتنت

تو باشی من هستم  نباشی من دق می کنم؟

می میرم واسه مهربونیات

واسه ی معرفتت حرفات وخوش زبونیات

قربون دلت برم :که مثل دریا بزرگ

مثل یک آینه صاف مثل گل نازک و خوب

مثل خورشید گرمه .

 



:: موضوعات مرتبط: کابوس , ,
:: بازدید از این مطلب : 618
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

فقط...تو

صدا فقط صدای تو

نفس فقط برای تو

شبانه روز زندگی

فقط و فقط به یاد تو

نگاه فقط نگاه تو

چشام فقط به راه تو

هوا فقط هوای تو

بذار بشم فدای تو

مگه می شه با تو بود و

عاشق تو نشد عزیز

دوستت دارم دوستت دارم

بذار بهت بگم یه ریز

 



:: موضوعات مرتبط: فقط تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 654
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

فرشته سپید

توی این تارکی و توی این بی کسیها

چشمای خسته ی من داره خوابش می بره

دلم اصلا نمی خواد

که چشام بخوابن و تو رو از یاد ببرن

ولی این چشما دیگه وا نمی شن

میخوان امشب بخوابن

ولی فردا که بشه دوباره منتظرن

دوباره منتظرن

تا که از راه برسی

تا که باز تموم بشه :همه دلواپسی

تو چرا پیشونی ؟ای دل خسته من

تو هم امشب بخواب

فکر فردا رو بکن

که باید این همه درد و

روی دوشت بکشی

می دانم کلافه ای

می دونم در به دری

ولی عیبی نداره

این روزا تموم می شن

این هیولای سیاه

که روی زندگیمون نشسته و

داره زجرمون می ده

خلاصه خسته می شه

این هیولای سیاه انتظار

می ره و فرشته سفید ما

خودشو نشون می ده

 



:: موضوعات مرتبط: فرشته سپید , ,
:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

غم گذاشته رفته

یه زمانی مشکی رنگ غم بود

ولی حالا رنگ عشقه

دل من هواتو کرده

ای قشنگ تر از فرشته

یه زمانی غم قشنگ بود

ولی حالا دیگه زشته

یه زمان رفیق من بود

ولی حالا دیگه رفته

تو که اومدی به بازار

غم دیگه شده دل آزار

حالا هم گذشته رفته

به درک خدا نگهدار

 



:: موضوعات مرتبط: غم گذاشته رفته , ,
:: بازدید از این مطلب : 559
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

عزیز ترین مرد جهان

 

ای امید و ای تمام خوبی این سرزمین

ای تو که دردانه و یکدانه ای در این زمین

ای تو ای شیرین وزیبای خودم

تو چه هستی که ندیدم مثل تو در این زمین

ای تو که دیگر شدی.تمام زندگی و عادتم

عاقبت من یافتم یک مرد پاک وپارسا در این زمین

کاش می شد پیش تو باشم فقط

کاش می شد من برای تو شوم  خاک زمین

ای تو ای ستاره سهیل من

ای تو ای قشنگترین  بهانه ی زندگی ام

ای تو ای عزیزترین مرد جهان

تو مرا هم زندگی.هم هستی  و هم نفسی

ای تو ای آرامش روح و روان

با تو دیگر من ندارم احتیاجی به کسي



:: موضوعات مرتبط: عزیز ترین مرد , ,
:: بازدید از این مطلب : 619
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

صدای خنده های تو

صدای خنده های تو

مرا به خانه می برد

مرا به خانه مرام

چه صادقانه می برد

بدون یاد تو چه کس

ززیر آفتاب داغ

پناه به سایه می برد

عشقت دلم را دنبال خود

سایه به سایه می برد

دل جانم اسم تو را

چه عاشقانه می برد

یادت مرا تا به جنون

چه ماهرانه می برد    

 



:: موضوعات مرتبط: صدای خنده های تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 552
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

صدای تو

صدای تو برای من طنین سازگاری است

طنین لحظه های خوش بدون هر جدایی است

صدای تو برای من فقط صدای تو نبود

صدای هر چه خوب هست صدای یک فرشته بود

صدای تو مرا رساند به هر چه خوبی و صفاست

صدای تو مرا کشاند به پاکی و به راه ذاست

تو رفتی و صدای تو برای من خاطره شد .

تو رفتی و عاشق تو ز عشق تو شاعره شد

بیا که با وجود تو شبای من ستاره داشت

بیا در نگاه تو دلم همیشه خانه داشت .

تو بردی آن نگاهت و خانه دل ویرانه شد

بیا ببین که این دلم از دوریت دیوانه شد

بیا بیا تو با  بهارکه غم همه رود کنار

بیا و آشیانه ساز دوباره باز برای دل

بیا که آن نگاه تو شود همان سرای دل

 



:: موضوعات مرتبط: صدای تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

صد تا دل عاشق شدم

یه روز مثل فرشته

اومدی سراغ این دل

عاشقم کردی و رفتی

نه که یک دل  بلکه صد دل

تو همون قشنگ ترینی

که عزیز تر از چشامی

تو همونی که همیشه

توی قلب و توی صدامی

تو همون سنگ صبوری

نه که سایه خود نوری

تویی اون روح بلور ی

نه که آدم بلکه حوری

تو شبای بی ستاره

تویی تنها راه چاره

می تونم بشم فدایت

این دیگه کاری نداره

به جزاین راهی نداره

چه جوری کنم تلافی

اون همه احساس تو رو

تو که دوباره ساختی

عالم امید من رو

تو که دیوونه ساختی

این دل چشم انتظارو

بیا و عزیز دریاب

این دل عاشق و زارو  



:: موضوعات مرتبط: صدتا عاشق شدم , ,
:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

سیب سرخ حوا

بیاور یک ورق کاغذ و یا یک تکه مقوا را

بکش در آن گناهان یا که سیب سرخ حوا را

بیاور در ورق اسم گناهانت را

ولی نکش در آن شکل گناهانت را

و حالا کاغذت را بنگر و فکر خودت باش

به فکر آبروی رفته ات باش

اگر خواهی دوباره آبرویی

اگر داری هنوزم آرزویی

اگر خواهی که اسم این گناهان

شود پاک و نگردد زین فراوان

بیا و توبه کن یک بار دیگر

بیا و پیشه کن یک کار دیگر

به کسبی رو کن و بازار دیگر

که این پیشه خریداری ندارد

به پیش آن  خلق جدایی ندارد

به امروز است و فردایی ندارد

برایت جزندامت یا که

جز رسوایی ندارد

 



:: موضوعات مرتبط: سیب سرخ حوا , ,
:: بازدید از این مطلب : 563
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

سلطان دیوانه تن

سلطان تن قلب است و بس

بر هر چه امرم می کند درد فروان است و بس

سلطان تن دیوانه است

بی همدم و بی خانه است

درد فراوان دیده او

چه حسرتها کشیده او

از هیچ کس خیری ندید

حتی ز تو :

کز روی تو غیری ندید

سلطان تن دیوانه است

با ما چنین تا می کند

در خود فقط مهر تو را جا می کند

بیچاره او:

کز هیچکسی خیری ندید

حتی زتو حتی ز تو    

 



:: موضوعات مرتبط: سلطان دیوانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

سلام

سلام

به تو که پیکرت از جام بلور است  و خودت مثل  کویر

به تو که خشک تر از کویری و نرم تر از خود حریر

به تو که تمام دلخوشی هامی

به تو می کنم سلام

به تو که گمشده و سنگدلی

به تو که بانی این همه غمی

به تو ای عزیز بی معرفتم

به تو ای قشنگ بی مروتم

به تو می کنم سلام

به تو که همیشه در قلب منی

به تو که از همه کس بهتری واز همه هم دل می بری

به تو که مهتابی

وقتی که شب به تو من فکر می کنم :تو عزیزم خوابی

به تو می کنم سلام

به تو که برای من :مثل یه خوابی . مثل رویا

مثل یک قطره آبی که می افتی توی دریا

مثل موجی. مثل موج

به تو می کنم سلام

به تو که نمی دونم مال من می شی یا نه

به تو که یه آدم بی نشونی

شایدم فرشته ای . فرشته ی نجات من

به تو می کنم سلام

به تو که بودن تو باعث این صبر منه

به تو که نبودنت از همه چیز ی بدتره

به تو می کنم سلام

با یه عالمه امید

که بهم بگی سلام.

 



:: موضوعات مرتبط: سلام , ,
:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

سام من

فانوس یاد یک عزیز

روشن شده در شام من

فکرش در این دوران شده

کار تمام و تام من

تاریک و مبهم بود پیش از او

این شب زرفام من

من یاد او هستم و او

ورد زبانش نام من

آن قلب پاک و صادقش

همیشه بود خیال خام من

حالا دگر او هم شده

یک تگیه گاه و سام من

هر شب شهاب یاد او

می گذرد از بام من

در غربتم با یاد او

او هم اسیر دام من

بدون او من مرده ام

دیگر شده فرجام من

او خود نمی داند که هست

قوت برای گام من

او آمد شیرین شده

این زندگی بر کام من

 



:: موضوعات مرتبط: سام من , ,
:: بازدید از این مطلب : 336
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

زندانی

دیوانه وار و هاج وواج

دنبال تو می گردم و

پیدایت نمی شود

از هر گذر از هر نفر

سراغت را می گیرم و

از تو خبر نمی شود

بی همره و بی همسفر

در راه تو مسافرم

از آن زمان در راهم و

مقصد مکان نمی شود

بی تو در این دنیای دور

تنها و بی کس مانده ام

فکر تو و عشقت زمن

یکدم جدا نمی شود

بیزارم از غربت ولی

محکوم و زندانی شدم

حتی نمی دانم کدامین محکمه

این حبس را بریده است

که نه تمامی دارد و

حکمم عوض نمی شود

 



:: موضوعات مرتبط: زندانی , ,
:: بازدید از این مطلب : 369
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

رنگ تو

توی این دنیایی که

هرکسی یه رنگیه

دنبال رنگ توام

رنگ تو هیچ جای دنیا دیگه نیست

تو همون یه رنگی و لنگه تو

توی هیچ بوم و کتابی دیگه نیست

رنگ تو سفید بودش

ولی نه سفید ما

نه همون سفیدی که :

رنگ برف و صدفه

خیلی از برف و صدف قشنگ تره

رنگ تو آبی بودش  ولی نه آبی ما

نه همون آبی که 

توی آسمون و آب پیدا می شه

خیلی از آسمون و دریای ما قشنگتره

رنگ تو سیاه نبود تیره نبود

مثل رنگ شب نبود

اما غم هایی که تو

گذاشتی و رفتی چرا

همشون سیاه و تیره و بدن

چیز بهتری نبود

که واسم جا بذاری

جور دیگه ای نشد

تو دلم پا بذاری ؟

می دونم دوست نداری

که منو باز ببینی

دست کم بیا و این غماتو بردار و برو

شاید اینجوری چشات

بیفته تو چشام و

کمی دوستم بداری

دیگه تنهام نذاری

 



:: موضوعات مرتبط: رنگ تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

رنگ آسمان

شب است و آسمان همرنگ غم هاست

دل بیچاره ام تنهای تنهاست

دل بیچاره ام یاد تو کرده

مرا از عشق تو دیوانه کرده

من دیوانه از عشق تو مردم

ولی پی به نگاه تو نبردم

نمی دونم چرا یاد نگاهت

مرا اینگونه گم کرده به راهت

من از عشقت به یک دنیا رسیدم

به جز تو از هیچ کس خیری ندیدم

کسی جز تو برایم آشنا نیست

برای من دلش در تنگنا نیست

فدای تو شود دارو ندارم

تماعالم  و عمرم بهارم

 



:: موضوعات مرتبط: رنگ آسمان , ,
:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

رحمت

تو گلی یک گل باز

تو نگاهت همه راز

تو سرانجام منی

تو همان خورشیدی

تو پر از شقایقی

تو خود حقایقی

تو امیدی تو امید

ولی از من تونداری خبری

که در این حسرتگاه

پر دردم پر درد

تو همان ستاره ای

یک ستاره سهیل

تو همان پرنده ای

یک پرنده قشنگ

تو همان شعر منی

تو همان بیتی و من قافیه ام

تو ندایی تو ندا

تو پر از یکدلی و نور خدا

تو صبایی تو صبا

که از آن راه دراز آمده ای

تو صدای خوش یک آهنگی

تو همان جوی پر از خوبی و آبی رنگی

تو سرودی تو سرود

تو سرود عشقی

تو همان درخت پر از صداقت هستی

تو همان فرشته ای

تو همان یرمه چشمان منی

توهمان داغی دستان منی

تو همان وسوسه دلچسبی تو همان رنگ تبسم هستی

تو همان بارانی پس تو ای رحمت یا رب تعالی تو ببار

 



:: موضوعات مرتبط: رحمت , ,
:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

دلم تنگ است

دلم تنگ است ...

دلم تنگ است برای خنده هایت

دلم تنگ است برای چشم هایت

دلم تنگ است  دلم کرده هوایت

بکن جانم کمی او را رعایت دلم دیگر شده جانم سرایت

بیا ای نازنین جانم فدایت

تو را می خواهمت تا بی نهایت

نشو دلتنگ

نشو تنگ و این دل را نکن تنگ

که دل تنگی تو باشد مرا ننگ

چرا باید دل تو تنگ باشد

دلت با غصه ای همرنگ باشد

دلم همراه توست ای نازنینم

اگر چه فاصله

چندین  و چند فرسنگ باشد

 



:: موضوعات مرتبط: دلم تنگ است , ,
:: بازدید از این مطلب : 328
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

دل رسوا

درد این دل رسوا شده رو به کی بگم ؟

رسم روزگار نفرین شده رو به کی بگم؟

به کی بگم از این همه تنهایی و بی کس شدن

رنج این شبای غربت زده رو به کی بگم ؟

من می خوام تو را داشته باشم

جز تو من هیچی از هیشکی نمی خوام

اینو باید به کی بگم؟

شعر من با تو شنیدنی می شه

بیا که شعرای من قشنگترین شعرا بشه

تو صدای قلب من یا که شمارش نفس هامی

تو نوای ساز من یا که قشنگی هوس هامی

تو پر از صداقتی .توپر از یکدلی  و طهارتی

من پر از تیرگی ام .من پر از ندامتم

تو پر از خوبیها وتازگیها. من پر ازبدیها و حسای مات و کهنه ام



:: موضوعات مرتبط: دلم تنگ است , ,
:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

خوشبختی

سالهاست منتظرم  منتظر یک نامه

سالهاست در به درم :در به در یک خانه

شده دیگر اینها برایم افسانه

دور نور شمع شده ام پروانه

می بینم خوشبختی را

ولی اما در خواب

در زمینی زیبا در هوایی شاداب

ازخدا می خواهم بدهد دوای تاب

بدهد قدری امید با کمی فردای ناب

می شناسی غم را ؟

غم همان نام من است

می شناسی نم را ؟

نم همان چشم من است

راستی اسم تو چیست ؟

اسم تو خوشبختی است ؟

اسم تو راز من است

اسم تو نوبختی  است

نمی شناسمت  اما شنیده ام اسمت را

بالخره دیدمت  می بینی قسمت را ؟

خوشحالم می بینمت دوست دارم من تو را

نکند گم کنم زبانم لال من تو را



:: موضوعات مرتبط: خوشبختی , ,
:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

خوش به حالت

سلام ای نامهربون

من می خوام یه همزبون

نمی آی بشی برام

سایه رنگین کمون ؟

تو یعنی دل نداری ؟

یا که عادتت شده

دیگه مردم آزاری؟

اولا حرف می زدی  می خندیدی

همیشه می گفتی که دوستم داری

ولی حالا چی شده؟

که منو نمی شناسی ؟

منو یادت نمی آد ؟

منم اون دربه در چشای تو

منم اون عروسک کوکی تو

چرا نیستی که دیگه کوکم کنی ؟

من به تو گفته بودم دوستت دارم

ولی باورت نشد

چه جوری دلت اومد 

منو تنها بذاری ؟

چه جوری تو نیستی که

منو از یاد ببری

خوش به حالت به خدا

کاشکی می شد که منم

تو رو از یاد ببرم

ولی اصلا نمی شه

تو خودت رفتی و این بی خوابیا

مهمون هر شب چشمای منن .

انگار این خستگیا چند ساله که در این تنن

پس بیاتموم بشن

همه خستگیا  بی خوابیا بی کسیا

همه گریه ها و ناله ها و تنهاییا

 



:: موضوعات مرتبط: خوش به حالت , ,
:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

حسرت

امروز از اون روزاس

که داره بارون می آد

داره از چشمای آسمان ما

اشکای روون می آد

آسمون خیلی دلش پره ولی

دل من از آسمون پرتره و

نمی شه گریه کنم

آسمون نمی گه  که دلش از چیا پره

پس بذار منم نگم

فقط انقدی بگم

که پر از عشق توام

که پر از تنهایی ام

نمی تونم که ازت بگذرم و بی خیال تو بشم

نمی دونم که گناه من چیه

که باید همیشه حسرت بکشم

 



:: موضوعات مرتبط: حسرت , ,
:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

حرفای جدی دل

خدایی که نوشت یه روز

حسرت و غم رو پیشونیم

بزرگه و مهربونه

من و تو اینو می دونیم

یه روز می آد که ما دوتا

بشیم برای همدیگه

باشیم کنار هم عزیز

جز این چی می خوای تو دیگه

اشکاتو پاک کن و بخند

نذار دلم بگیره باز

ترو خدا غصه نخور

ای اوج خواستن و نیاز

با اون چشات به روم بخند

نذار دلم بگیره باز

ترو خدا غصه نخور

ا ی اوج خواستن و نیاز

با اون چشات به روم بخند

بذار دوباره گم بشم

تو عالم خوب نگات

بذار دوباره صبح بشه

شبم با خورشید چشات

دلم برات تنگه عزیز

بد جوری بهونه می گیره

هیچکس رو جز خودت

نه می خواد و نه می بینه

تبیدنش برای تو

 منو یه کم می ترسونه

اگه یه وقت نخوای اونو

تن منو می لرزونه

یه وقت نخوای ولش کنی

یا زیر پات لهش کنی

عزیزم اون دوستت داره

شوخی هم با هیچکس نداره

 



:: موضوعات مرتبط: حرف های جدی دل , ,
:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

حادثه

ته اون چشمای تو

یه دونه آسمونه

که همیشه آبیه

حتی وقتی که شبه

ته اون چشمای تو

یه دونه شهر غمه

منم اون تو گم شدم

ته اون چشمای تو

یه سرای خاطره است د

یه سبد گل رزو

یه هوای حادثه است

یه هوای حادثه

که منو می کشونه

که منو به عشق تو می رسونه

برای چشمای تو

یه نگاه خیلی کمه

باید اون تو گم بشی

ومن اون تو گم شدم

تو چشمات حادثه بود

که منو خبر نکرد

یادمه بچه بودم

مادرم بهم می گفت

حادثه خبر نمی کنه

مادرم راست گفته بود

چشمای قشنگ تو

قشنگ ترین حادثه زندگی شد

که منو خبر نکرد

نمی دونم که چی شد

تا بخوام بجنبم و

سرمو بچرخونم

دیدم عاشقت شدم

دیدم اصلا نمی شه

که بهت فکر نکنم

دوباره غروب شده

دوباره غروب شده

حرفای تکراری من شروع شده

تنهایی دلتنگی معرفت

دل شب ستاره بی کسی ...

خلاصه تموم حرفای دلم

راستی اون اصل کاری

از قلم افتاده چرا ؟

این که منتظرم

آره من منتظرم

منتظر محشر چشمای توام

تو چشاتو می آری ؟

که بازم من ببینم

قول می دم دست نزنم

فقط از دور بهشون نگاه کنم

همه آرزو دارن منم آرزو دارم

آرزوی داشتن چشمای تو

منو ول نمی کنه

چی شد چشمای تو

مال من می شد خدا ؟

اگه می شد چی می شد ؟

دیگه اونوقت من به جز

زل زدن توی چشات

کار دیگه ای نداشتم .

راه دیگه ای نداشتم

توی دریای چشات غرق می شدم . می مردم و

تو همون چشمای تو می موندم و دیگه آرزو نداشتم



:: موضوعات مرتبط: حادثه , ,
:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

چشمان من چشمان تو

تمام لحظه هایی که بدون تو گذشت و رفت

همه فدای آن سرت با اینکه بد گذشت و رفت

اگر بیایی از سفر

دلم هنوز برای توست

این جان خسته ام عزیز

لب تر کنی فدای توست

چشمان من در انتظار

چشمان تو آتش تبار

چشمان من خیره به در

چشمان تو خورشید تر

چشمان من شب زنده دار

چشمان تو هر دو بهار

چشمان تو خوش کرده اند

خانه در این چشمان من

هرگز ندیدم که شوی

پابند آن پیمان من

هم درد و هم دوا تویی

آن یار با وفا تویی

آن یار بی وفا تویی

من گم شدم در راه عشق

باید کدامین سو روم

نه راه پیش نه راه پس

دیدی شدم بی همنفس ؟

یک روز تو گفتی به من

که راهمان از هم جداست

تو گفتی و این دل چرا حرف تو را باور نکرد ؟

جز دیدنت عزیز دل حکم دگر صادر نکرد ؟

 



:: موضوعات مرتبط: چشمان من چشمان تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 379
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

همیشه چشمی که قشنگه پاک نیست

ولی :چشمی که پاکه همیشه قشنگه

پاک ترین نگاه ها مال پاک ترین چشم ها ست

و پاک ترین چشم ها مال پاک ترین دلهاست

 



:: موضوعات مرتبط: چشم , ,
:: بازدید از این مطلب : 293
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

جادوی قشنگ

چشام از رنگ چشات رنگ گرفت

لبام از حرف لبات حرف گرفت

همه عالم و ادم می دونن

زندگیم از تو و با توعزیزم شکل گرفت

چشمای قشنگ تو رنگ چی بود عزیز من

که منو مثل یه جادوی قشنگ ازم گرفت

بعد از اون روز که تو رفتی و دیگه نیومدی

خونه آرزوهام خراب شد و دل من خیلی گرفت

روزهای بی تو بودن همینجوری هی می آن و

امشبم باز دوباره ماه جای خورشید رو گرفت

 



:: موضوعات مرتبط: جادوی قشنگ , ,
:: بازدید از این مطلب : 346
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

تولد

الان صبحه

یه روز خوب شروع شده

روزی که بهترین روز است

روز ولادت شماست

یه روزی که برای من

فقط و فقط منفعته      

روز تولد کسی

که آخر معرفته

چشات تکه

صدات تکه

تمام قهراتم تکه

روز تولدت تکه

یه وقت نشه ببینم اون

دل قشنگت تو لکه

 

 



:: موضوعات مرتبط: تولد , ,
:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

تو خودت یه فکری کن

دل من مونده اسیر

خودمم نمی دونم.این چه دل بستنیه

خودمم نمی دونم. دلیل این کارا چیه

تو به من بگو چرا؟دلم عاشقت شده

شایدم جوابشو تو می دونی

شایدم شگردته

آدمارو عاشق خودت کنی

بعدم اونارو ول کنی

ولی نه .دل تو اینکاره نیست

شایدم نمی خوای و همه عاشقت  می شن

هرچی هست زیر سر اون چشات

هر چی هست به خاطر اون نگاته

واسه قشنگی اون حرفاته

که به موقع جدی و به جای خود شوخی داره

خلاصه هرچی که هست :

دل من بد جوری عاشقت شده

انقدر بد جوری که

دیگه خوب و بد حالیش نیست

دیگه آبرو حالیش نیست

تو خودت یه فکری کن

بلکه چاره ای پیدا بکنی

چونکه من وقتی می خوام فکری کنم

فقط اون صورت تو می آد توی ذهن و دلم

همه چیزم شده تو. همه کارم شده تو

نمی دونم دیگه حتی خوب می شم

یا که تا آخر عمر همینجوری می مونم

ولی دوست دارم تو خودت بیای و درمونم کنی

تو اگه بیای جلوی چشام

همه دردای من چاره می شه

دیگه اونوقت بند دل پاره می شه

دیگه اونوقت من می شم :

عین بچه ی گمشده ای

که باباش رو می بینه

بغض دیرینه من می ترکه

اشکای بی ثمرم جاری می شه

می شم عین کسی که :

پراز خستگی و خوشحالیه

جون هر کی دوست داری

منو منتظر نذار

جات اینجا خیلی خالیه

 



:: موضوعات مرتبط: تو خودت یه فکری کن , ,
:: بازدید از این مطلب : 407
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

 

به نام پاک تو قسم

بدون تو یه بی کسم

یه سیب خشک و نارسم

می گیره بی تو نفسم

امید زندگانی ام                       

اب عشق آسمانی ام

سنگ صبور من تویی

مثل بلور من تویی

صدای توست پناه من

به راه توست نگاه من

تنهاتر از تنها منم

هم بازی غم ها منم

مرداب تنهایی من تنها پذیرای من است

چشمان زیبای تو هم تنها فریبای من است

آزادی از زندان غم ممکن نمی باشد ولی

گر تو بیایی ای عزیز دوران غم هم سر شود

 



:: موضوعات مرتبط: تنهاتر از تنها , ,
:: بازدید از این مطلب : 415
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد