نوشته شده توسط : مهیار

 

باخت

گر چه من غریب و تنهام

بد جوری می گذره شبهام

شب و روزم شده گریه

آروم و تنگه نفسهام

لب پنجره می شینم

ریختن برگ و می بینم

میام از پنجره این ور

که بیام به پای سرور

ولیکن تو نیستی رفتی

دلتم این ور و اون ور

کاش می شد یه روز بفهمی

که سخته که ببازی

همه چیزت بشه نابود

وقتی که اوج نیازی

به خودت یواش می گی که :

مگه من چی خواسته بودم

به جز عشق پاک و ساده

مگه این خیلی زیاده ؟

اگه این خیلی زیاده

من می شم از تو طلبکار

ولی من چیزی نمی خوام

فقط این سایتو  بردار

من دیگه کاری ندارم

که کجایی و چه جوری

رفتی و خدا نگهدار

 



:: موضوعات مرتبط: باخت , ,
:: بازدید از این مطلب : 504
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

باران

چه هوایی بود امروز

رفته بودم پی نان

اندکی سرد و بارانی

سختی سرما رو

لذت باران شست

و در ختان در خواب

و همین باران بود

می چکید بر تنشان

و به آنها می گفت

بر خیزید

که بهار در راه است

و به من هم می گفت

زدلم آگاه است

 



:: موضوعات مرتبط: باران , ,
:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

منتظر

وقتی که پرنده ها

با صدای بادی که

یواش یواش می آد می ره

به خواب می رن

وقتی که درختابا نم نم

بارون بهار سیراب می شن

وقتی که همه دارن

خوابای رنگی می بینن

من بیچاره هنوز فکر تو ام

دیگه کاری ندارم

منو دوست داری یا نه

بیا که طاقت دل

دیگه داره تموم می شه

بیا که عمر من و جوونیام

دیگه داره حروم می شه

تو مگه عشق نمی خوای ؟

من برات عشق نمی خوای ؟

من برات عشق می آرم

هر چقدردلت می خواد

تو مگه شعر نمی خوای ؟

من برات یه عالمه شعر می آرم

بگو دیگه چی می خوای ؟

مگه تو مهربونی یا که محبت نمی خوای ؟

من برات می آرمش

مگه تو گل نمی خوای ؟

من برات یه باغ پراز

گل های زنبق می آرم .

بگو دیگه چی می خوای ؟

اگه پاشم  برسه

تو بگی که جون می خوای

جون که قابل نداره

من برات فدا می شم

می دوزم چشمامو تو چشمای تو

فنا می شم

دیگه من از این همه

دلواپسی رها می شم

 



:: موضوعات مرتبط: منتظر , ,
:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

اگه دوستم بداری

تو اگه منو نخوای

منم دیگه هیچی از هیشگی نمی خوام

فقط از خدا می خوام

که ترو بهم بده

تورو با همون دلت

که پر از مردونگی معرفت و شرفته

ساده تر بهت بگم

من بدون عشق تو

یه جنازه ام ولی

اگر دوستم بداری

پر از عشق تازه ام.



:: موضوعات مرتبط: اگه دوستم بداري , ,
:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

از تو

دلم از توست چنین حال و هوایی دارد

شعرم از توست چنین ساز و نوایی دارد

چشم من به راه توست ای گل امید بیا

دل من به یاد توست راه به جایی دارد

زندگی بدون تو من نتوانم هرگز

مگر آن چشم تو یک جای دگرلنگه و تایی دارد؟

تو که از راز دل خسته من بی خبری

تو نیا این دل من هم که خدایی دارد

یاد تو در دل من جای بزرگی دارد

یک وجب نه که بگو زیبا سرایی دارد

دل تاریک من از یاد تو روشن  گشته

با همان شمع تو که رنگ طلایی دارد

دل من دوزخ کین بود و بهشتش کردی

تو بیا ببین که این دل چه ندایی دارد

 



:: موضوعات مرتبط: از تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1388 | نظرات ()